شاهدختِ من

سی روز دیگه گذشت جانان مادر. روزها مثل بادکنک های رنگی یکی یکی ریسمان پاره میکنند و میپرند. نازدونه ی دردونه ی من سلامتی و شادیت آرزوی ما ست فرشته کوچولو.  این ماه از بابایی گیتار هدیه گرفتی. ذوق نوازندگیت گل میکنه گاهی و دلمون قنج میره😍😘.  منم جدای برنامه ریزی روزانه م تقریباً هر عصر خودمو با درست کردن انواع دسر سرد سرگرم کردم که آفوگاتو و اسموتی بیشتر به مذاقتون خوش اومد.  شما هم مدتیه داری حروف الفبا رو یادمیگیری و به طبعش گاهی کتابی صحبت میکنی. تلفظ بعضی کلماتت خیلی بامزه شده. میمیرم برات وقتی به جای زیتون میگی زیتان یا صابون رو میگی صابان! الهی دورت بگردم عسل نمکی جانم😘😍. شمارش اعداد رو هم تا 100 کار کردیم.  کار...

لازم میبینم چند نکته رو تیتر وار عرض کنم. * بیماران پدوفیلیا به این بلاگ وارد نشن. من از خیک وجودی کسی آگاه نیستم امّا هر کسی خودش رو بهتر میشناسه.  ** در صورتی که با خوندن این بلاگ حس بد بهتون دست میده نخونیدش. من کنجکاو زندگی هیچکس نیستم. چون توان کمک در صورت وجود مشکل رو ندارم پس کنجکاوی هم نمیکنم. *** از پیشنهاد خوب استقبال میکنم و متشکر خواهم بود اما رفتار مغرضانه فقط منو پویاتر خواهد کرد و اینکه قضاوتهای شما تراویده ی درونیات شما ست. **** از قیاس من یا دخترم با خودتون یا دیگران بپرهیزید خصوصاً اگه ایجاد خصومت یا سوءتفاهم کنه چون عواقبش دامن خودتون رو میگیره. ***** با ذهن پاک وارد بشید چون برای اذهان مریض هیچی اینجا وجود نداره...

امروز چهل و چهارمین ماهگردته عزیزکم. مبارک باشه فرشته کوچولوی من. بابایی چتر پرنسس ها و تلفن موزیکال واست خرید و دیروز به همین مناسبت با هم کیک پختیم. با خامه صبحونه و پودر کاکائو تزیینش کردیم. مزه ی خیلی خوبی داشت اما ظاهرش گوتیکی شد! واست آرزوی شادی و سلامتی و موفقیت میکنیم عسل نمکی خانوم جون😍😘. بعد از بد قلقی دیروزت تصمیم گرفتم استارت مهد کودک خانگی رو واست بزنم. هدفم از فرستادنت به مهد اجتماعی شدن بود. بودن در کنار همسن و سالانت رو تجربه کنی و از این جهت جا نمونی و گرنه آموزشت تا این سطح پیش خودم پربارتره و اینکه منم بتونم تایمی برای خودم داشته باشم. دست بکار سوژه های داستانهام بشم یا سواره نظام فیلمنامه هایی که هر جزئش توی ذه...